نتایج جستجو برای عبارت :

ماجراهای ن3

خاطره ی میکول(همگروهیمون) از اولین باری که به عنوان اینترن زنان به زایشگاه قدم رنجه فرمودند...(جمله ها رو با لحن کاملا جدی و با تصور چهره ی ریلکسش بخونید)
_ما:میکول کشیک چطور بود?
+یعنی یا ابوالفضل...یااااابوالفضل...جنایت های صدّام به پای زاییدن زنها نمیرسه...یعنی بقرآن من تا صبح خواب میدیدم خوابوندنم رو تخت لیتاتومی و میگن یا بزا یا TV(معاینه واژینال)میکنیمت!!!حالا من واژن از کجا بیارم رو دیگه نمیدونم فقط زور میزدم که از یه جاییم بچه در بیاد!!!!
+آقا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پسرعزیزآقا